وقايع تا روز تاسوعا و ورود شمر ملعون
» یادگار غربت
» غربت
» اعمال روز عید قربان
» عید قربان
» فضیلت و اعمال ماه مبارك رجب
» فضیلت و اعمال ماه مبارك رجب
» وقايع تا روز تاسوعا و ورود شمر ملعون
» فرستادن سرهای شهداء به سوی كوفه
» حضرت زينب (عليها السلام) كه شوهر داشتند ، چگونه به كربلا رفتند؟ چرا فرزندانشان را به همراه بردند و
» چرا قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ شش گوشه دارد؟
» شهادت امام حسین(ع) عمل اختیاری بود یا مقدّر شده بود؟
» آيا عمامه، شمشير و اسب امام حسين(ع) همان عمامه و شمشير و اسب پيامبر بود؟
» کدام گناه
» بوی خدا
» چیستی عاشورا
» دستور حمله حاج قاسم به منافع آمریکا بلافاصله پس از حمله به سوریه
» پس از نابودی مرقد حضرت زینب (س) شیعیان عراق را سر خواهیم برید
» انتقال پادشاه عربستان به بیمارستان
» بسته شدن کامل مسجدالقصی
» منتظران
» اگر این جمعه بیاید!!!
» میهمان
» زره رسول خدا
» قیام مسلحانه
» طلوع خورشیداز مغرب
» مرگ سرخ
» فراگیر شدن ظلم و جور
» خروج خراسانی
» پرچم های سیاه از خراسان
» دجال
» سلام بر تو...
» دل نوشته
» عصر رضوی
» مولای ما کیست؟
» ای منتقم بیا!!!
درباره ما
مجتمع فرهنگی منتظریه
این وبلاگ زیر نظر مجمع جوانان مسجد و مجتمع فرهنگی منتظریه می باشد. از اهداف این وبلاگ و گروه جلب رضایت امام عصر(عج) و ارتقاء سطح دانسته های دینی و آشنایی با عصر ظهور می باشد. امید است با همکاری شما دوستان موجبات ظهور آن امام رئوف را فراهم سازیم.
پیوندهای روزانه
نویسندگان
دیگر امکانات

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 118
بازدید کل : 83171
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

پیج رنک گوگل پخش زنده حرم
روزشمار محرم عاشورا
روزشمار فاطمیه ساعت فلش مذهبی
ورود اعضای سایت
نام کاربری
رمز عبور

آمار سایت
» آمار کاربران
» افراد آنلاین : 1
» اعضای آنلاین : 0
» تعداد اعضا : 7

» عضو شوید
» ارسال کلمه عبور


» آمار مطالب
» کل مطالب : 36
» کل نظرات : 4

» آمار بازدید
» بازدید امروز : 54 نفر
» باردید دیروز : 28 نفر
» ورودی امروز گوگل : 5
» ورودی گوگل دیروز : 3
» بازدید هفته : 54 نفر
» بازدید ماه : 118 نفر
» بازدید سال : 512 نفر
» بازدید کلی : 83171 نفر
موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
مهدویت امام زمان (عج)
عضویت سریع
نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
منوی کاربر
 
ارسال مطلب ویرایش پروفایل پنل کاربری صندوق پیام ارسال پیام پیام های ارسال شده تالار گفتمان خروج
وقايع تا روز تاسوعا و ورود شمر ملعون
+ نویسنده مجمع جوانان در چهار شنبه 6 آذر 1392 | نظرات()

به نزديك لشكر امام عليه السلام آمد و بانگ زد كه كجايند فرزندان خواهر من عبدالله و جعفر و عثمان و عباس چه آنكه مادر اين چهار برادر ام البنين از قبيله بني كلاب بود كه شمر ملعون نيز از اين قبيله بوده جناب امام حسين عليه السلام بانگ او را شنيد برادران خود را امر فرمود كه جواب او را دهيد اگرچه فاسق است لكن با شما قرابت و خويشي دارد، پس آن سعادتمندان با آن شقي گفتد چه بود كارت؟ گفت اي فرزندان خواهر من شماها در امانيد با برادر خود حسين رزم ندهيد از دور برادر خود كناره گيريد و سر در طاعت اميرالمؤمنين يزيد (ملعون) درآوريد.

جناب عباس بن علي عليه السلام بانگ بر او زد كه بريده باد دستهاي تو و لعنت باد بر اماني كه تو از براي ما آوردي، اي دشمن خدا امر مي‌كني ما را كه دست از برادر و مولاي خود حسين بن فاطمه عليه السلام برداريم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ملاعينان درآوريم آيا ما را امان مي‌دهي و از براي پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله امان نيست؟ شمر از شنيدن اين كلمات خشمناك شد و به لشكرگاه خويش بازگشت.

پس ابن سعد لشكر خويش را بانگ زد كه يا خليل الله اركبي و بالجّنه ابشري اي لشكرهاي خدا سوار شويد و مستبشر بهشت باشيد، پس جنود نامسعود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت سيدالشهداء عليه السلام آوردند در حالي كه حضرت سيدالشهداء عليه السلام در پيش خيمه شمشير خود را برگرفته بود و سر به زانوي اندوه گذاشته و به خواب رفته بود و اين واقعه در عصر روز نهم محرم الحرام بود.

شيخ كليني از حضرت صادق عليه السلام روايت فرموده كه آن جناب فرمود روز تاسوعا روزي بود كه امام حسين عليه السلام و اصحابش را در كربلا محاصره كردند و سپاه اهل شام بر قتال آن حضرت اجتماع كردند، و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند به سبب كثرت سپاه و بسياري لشكر كه براي آنها جمع شده بودند و حضرت امام حسين عليه السلام و اصحاب او را ضعيف شمردند و يقين كردند كه ياوري از براي آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند كرد، پس فرمود پدرم فداي آن ضعيف و غريب.

و بالجمله چون جناب زينب سلام الله عليها صداي ضجه و خروش لشكر را شنيد نزد برادر دويد و عرض كرد برادر مگر صداهاي لشكر را نمي‌شنويد كه نزديك شده‌اند، پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود كه اي خواهر اكنون رسول خدا (ص) را در خواب ديدم كه به من فرمود تو به سوي ما خواهي آمد، چون حضرت زينب سلام الله عليها اين خبر وحشت اثر را شنيد طپانچه بر صورت زد و صدا را به واويلا بلند كرد، حضرت فرمود كه اي خواهر ويل و عذاب از براي تو نيست ساكت باش خدا ترا رحمت كند. پس جناب عباس عليه السلام به خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد برادر لشكر روي به شما آورده حضرت برخاست و فرمود اي برادر عباس سوار شو جانم فداي تو باد و برو ايشان را ملاقات كن و بپرس چه شده كه ايشان رو به من آورده‌اند. جناب عباس عليه السلام با بيست سوار كه از جمله زهير و حبيب بودند به سوي ايشان شتافت و از ايشان پرسيد كه غرض شما از اين حركت و غوغا چيست؟ گفتند از امير حكم آمده كه بر شما عرض كنيم كه در تحت فرمان او در آئيد و اطاعت او را لازم دانيد و اگرنه با شما قتال و مبارزت كنيم، جناب عباس عليه السلام فرمود پس تعجيل مكنيد تا من برگردم و كلام شما را با برادرم عرضه دارم. ايشان توقف نمودند جناب عباس (ع) به سرعت تمام به سوي آن امام انام شتافت و خبر آن لشكر را بر آن جناب عرضه داشت. حضرت فرمود به سوي ايشان برگرد و از ايشان مهلتي بخواه كه امشب را صبر كنند و كارزار به فردا اندازند كه امشب قدري نماز و دعا و استغفار كنم چه خدا مي‌داند كه من دوست مي‌دارم نماز و تلاوت قرآن و كثرت دعا و استغفار را، و از آن سوي اصحاب عباس در مقابل آن لشكر توقف نموده بودند و ايشان را موعظه مي‌نمودند تا جناب عباس (ع) برگشت و از ايشان آن شب را مهلت طلبيد.

سيد فرموده كه ابن سعد خواست مضايقه كند عمرو بن الحجاج الزبيدي گفت به خدا قسم اگر ايشان از اهل ترك و ديلم بودند و از ما چنين امري را خواهش مي‌نمودند ما اجابت مي‌كرديم ايشان را، تا چه رسد به اهل بيت (صلي الله عليه و آله).

و در روايت طبري است كه قيس بن اشعث گفت اجابت كن خواهش ايشان را و مهلتشان ده لكن به جان خودم قسم است كه اين جماعت فردا صبح با تو مقاتله خواهند كرد و بيعت نخواهند نمود. عمر سعد گفت به خدا قسم اگر اين بدانم امر ايشان را به فردا نخواهم افكند پس آن منافقان آن شب را مهلت دادند، و عمر سعد رسولي در خدمت جناب عباس (ع) روان كرد و پيام داد براي آن حضرت كه يك امشب را به شما مهلت داديم بامدادان اگر سر به فرمان درآوريد شما را به نزد پسر زياد كوچ خواهيم داد و اگر نه دست از شما برنخواهيم داشت و فيصل امر را بر ذمت شمشير خواهيم گذاشت، اين هنگام دو لشكر به آرامگاه خود باز شدند

 

برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تعداد بازديد : 451
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه متعلق به مجمع جوانان منتظریه می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...